«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.»
به گزارش ایسنا، این عبارت ها بخشی از متن منشور حقوق بشر کوروش است که توسط شاهرخ رزمجو از بخش خاورمیانه موزه بریتانیا، از خط اصلی بابلی به فارسی ترجمه و در سایت این موزه قرار گرفته است. در این ترجمه، متن دو قطعه تازه پیداشده در موزه بریتانیا نیز وجود دارد و بخش هایی که درون هستند، از روی متن دو قطعه نویافته ترجمه شده است. متن کامل ترجمه منشور کوروش به زبان فارسی به این شرح است:
1) ]آن هنگام که ............. مردو[ک، پادشاه همه آسمان ها و زمین، کسی که ....، ... که با ...یش سرزمین های دشمنانش (؟) را لگدکوب می کند
2) ]..................[ با دانایی گسترده، ... کسی که گوشه های جهان را زیر نظر دارد، 3) ]..................[ ...فرزند ارشد ]او[ (= بلشزر، فرومایه ای) به سروری سرزمینش گمارده شد، 4) ]..................[ ]اما[ او ]فرمانروایی؟ سا[ختگی بر آنان قرار داد، 5) نمونه ای ساختگی از اسگیل سا]خت و[ ............... برای (شهر) اور و دیگر جایگاه های مقدس ]فرستاد؟[
6) آیین هایی که شایسته آنان (خدایان/پرستشگاه ها) نبود. پیشکشی ]هایی ناپاک[ ................... گستاخانه ]...[ هر روز یاوه سرایی می کرد و ]اها[ نت آمیز 7) (او) پیشکشی های روزانه را باز داشت. او در ]آیین ها دست برد و[ ................ درون پرستشگاه ها برقرار ]کرد[. در اندیشه اش به ترس از مردوک شاه خدایان پایان داد. 8) هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا می داشت. ............. همه مردما]نش را ...[ (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند. 9) انلیل خدایان (= مردوک)، از شکوه ایشان بسیار خشمگین شد، و ............ قلمرو آنان. خدایانی که درون آن ها می زیستند محراب های شان را رها کردند، 10) خشمگین از این که او (= نبونئید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به شوانه (= بابل) وارد کرده بود. ]دل[ مردوک بلند ]پایه، انلیل خدایان[ برحم آمد ... (او) بر همه زیستگاه هایی که جایگاه های مقدس شان ویران گشته بود 11) و مردم سرزمین سومر و اکد که هم چون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه کرد (و) بر آنان رحم آورد. او همه سرزمین ها را جست و بررسی کرد، 12) شاهی دادگر را جست وجو کرد که دل خواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد. 13) او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (= کوروش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (= عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (= کوروش) سپرده بود، 14) به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (= کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست 15) (و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (= شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه تینتیر (= بابل) را در پیش گیرد، و، هم چون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت. 16) سپاهیان گسترده اش که شمارشان هم چون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ افزار ها در کنارش روان بودند. 17) (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شوانه (= بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (= مردوک) نبونئید، شاهی را که از او نمی هراسید، در دستش (= دست کوروش) نهاد. 18) همه مردم تینتیر (= بابل)، تمامی سرزمین های سومر و اکد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهره های شان درخشان شد. 19) (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید (و) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید، آنان او را به شادی ستایش کردند و نامش را ستودند. 20) منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان. 21) پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شا]ه شهر[ انشان، از نسل چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهرانشان. 22) دودمان جاودانه پادشاهی که (خدایان) بل و نبو فرمانرواییش را دوست دارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد یاد می کنند. آنگاه که با آشتی به در]ون[ بابل آمدم، 23) جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشاده کسی که بابل را دوست دارد، ]هم چون سرنو[شتم به من ]بخشید[ (و) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم. 24) سپاهیان گسترده ام با آرامش درون بابل گام برمی داشتند. نگذاشتم کسی در همه ]سومر و[ اکد هراس آفرین باشد. 25) در پی امنیت ]شهر[ بابل و همه جایگاه های مقدسش بودم. برای مردم بابل .................. که برخلاف خوا]ست خدایان[ یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته شان نبود، 26) خستگی های شان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهای شان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار ]نیک من[ شادمان گشت (و) 27) به من کوروش، شاهی که از او می ترسد و کمبوجیه پسر تنی ]ام و به[ همه سپاهیانم، 28) برکتی نیکو ارزانی داشت. بگذار ما با شادی در برابرش باشیم، در آرامش. به ]فرمان[ والایش، همه شاهانی که بر تخت نشسته اند، 29) از هر گوشه (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در سرزمین های دور دست می زیند، (و) همه شاهان سرزمین امورو که در چادرها زندگی می کنند، همه آنان، 30) باج سنگین شان را به شوانه (بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از ]شوانه = بابل[ تا شهر آشور و شوش، 31) اکد، سرزمین اشنونه، زمبن، شهر متورنو، در، تا مرز گوتی، جا]یگاه های مقدس آن سو[ی دجله که از دیرباز محراب های شان ویران شده بود،
32) خدایانی را که درون آن ها ساکن بودند، به جایگاه های شان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همه مردمان آنان (= آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاه های شان بازگرداندم و 33) خدایان سرزمین سومر و اکد را که نبونئید در میان خشم سرور خدایان به شوانه (= بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت 34) به جایگاه شان بازگرداندم، جایگاهی که دل شادشان می سازد. باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه های شان بازگرداندم، 35) هر روز در برابر بل و نبو، روزگاری دراز (= عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم چنین بگویند که «کوروش، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش 36) ... بگذار آنان سهمیه رسان نیایشگاه های مان باشند، تا روزگاران دراز (؟) ... و باشد که مردمان بابل ]شاهی[ (او را) بستایند.» من همه سرزمین ها را در صلح قرار دادم. 37) ......... ]غا[ز، دو مرغابی، ده کبوتر، بیش تر از ]پیشکشی پیشین[ غاز و مرغابی و کبوتری که ......
38) ... ]روزا[نه افزودم. ............. در پی استوار کردن باروی دیوار ایمگور انلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم
.: Weblog Themes By Pichak :.